مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای قـطره در حـوالی دریـا قـدم مزن ای ذرّه از سـتایش خـورشید دم مزن حرف وجـود را به زبـان عـدم مـزن کار تو نیست؛ مدح علی را قـلم مزن هرچند آرزوی من از او سرودن است کی در توان بنده خدا را ستودن است روزی اگر که خلق به وصفت زنند دم یا شاعـران شوند به مدح تو هم قـسم دریـا شـود مـرکب و اشجـار هم قـلـم صدها هزار حافظ و سعدی و محتشم لالـنـد در بـیـان تو یا مـرتضی عـلـی وقتی که هست وصف تو کار خدا علی بـایـد غـزل نـوشـت گـدای در تـو را بـایـد سـرود هـر نـفـس قـنـبـر تـو را من کیستم که وصف کـنم بوذر تو را بـایـد که واژه واژۀ هـر منـبـر تـو را دریـایـی از بحـار، و یا الـغـدیـر کرد خود را چنان سخن، به کمندت اسیر کرد پُر کرد تا صدای خـدا گوش کعبه را روشن نمـود خانۀ خـامـوش کعـبه را دیدار تو ربود ز سر هـوش کعـبه را دیـدنـد بـاز بـودن آغــوش کـعـبـه را یعـنی که بـاده ریخـت ز پیـمـانۀ خـدا دیــدنـد حــق درآمـده از خــانـۀ خــدا راهی اگر به سمت خدا هست راه توست غیر از خدا زمین و زمان در پناه توست خوشبخت کیست؟! آنکه هلاک نگاه توست کعبه کجاست؟! کعبه همان زادگاه توست کعبه همانکه در طلـبت سیـنه میدرد هر شب بر آستان نجف سجده میبرد گـفتم نجف دوباره به غـم مبـتـلا شدم بـیاخـتـیـار راهـی ایــوان طـلا شـدم هر بار که مـسافـر کـرب و بـلا شدم در آسـمـان شـهـر تـو اول رهـا شـدم ای کوه! باز اذن به این کاه میدهی؟ مـا را به خـانـۀ پـدری راه میدهـی؟ ای خـانـۀ تـو خـانـۀ مـا از قــدیــمهـا بــابـای مـهـربــان تــمــام یــتــیــمهـا هـسـتـند در پـنـاه تو حـتـی رجـیـمهـا محشر نجـاتـمان بـده از چـنگ بـیمها ای کاش روز حشر من اهل رجب شوم با دستهای فـاطـمهات مـنتخـب شوم |